کسی که کام وی ازتشنگی خشک شده باشد. (ناظم الاطباء). سخت تشنه. تشنه لب، آرزومند. خواهان چیزی: ز فیض باده جوش گل بباد است چراغان تشنه کام یک چراغ است. محمد زمان راسخ (از آنندراج)
کسی که کام وی ازتشنگی خشک شده باشد. (ناظم الاطباء). سخت تشنه. تشنه لب، آرزومند. خواهان چیزی: ز فیض باده جوش گل بباد است چراغان تشنه کام یک چراغ است. محمد زمان راسخ (از آنندراج)
کلمه ای که در تکلم داخل کنند بدون آنکه دارای معنی باشد. (ناظم الاطباء). حرف بارگیر. (مجموعۀ مترادفات ص 97). بعضی کسان بهنگام گفتگو کلمه ای را که در بیان موضوع اثری ندارد مکرر بیان کنند و چنین کلمات را تکیه کلام آنان نامند. این تکیه کلام گاهی مبهمات است مانند بسیار، بهمان، چه چیز و ذلک و مانند آن و گاهی ترکیبی یا جمله ای است که معنی اصلی آن مقصود گوینده نیست. گویند تکیۀ کلام فلان کس ’چیز’ است یعنی فلان در گفتار خود بی اراده و نظر بمعنی خاصی کلمه ’چیز’ را بکرات بکار برد
کلمه ای که در تکلم داخل کنند بدون آنکه دارای معنی باشد. (ناظم الاطباء). حرف بارگیر. (مجموعۀ مترادفات ص 97). بعضی کسان بهنگام گفتگو کلمه ای را که در بیان موضوع اثری ندارد مکرر بیان کنند و چنین کلمات را تکیه کلام آنان نامند. این تکیه کلام گاهی مبهمات است مانند بسیار، بهمان، چه چیز و ذلک و مانند آن و گاهی ترکیبی یا جمله ای است که معنی اصلی آن مقصود گوینده نیست. گویند تکیۀ کلام فلان کس ’چیز’ است یعنی فلان در گفتار خود بی اراده و نظر بمعنی خاصی کلمه ’چیز’ را بکرات بکار برد
آرزومندی. خواهان چیزی بودن: دگر از تشنه کامی های مشتاقان چه می پرسی به رنگ لاله تنها جام می نوشد نبیذ اینجا. ناصرعلی (از آنندراج). رجوع به تشنه کام شود
آرزومندی. خواهان چیزی بودن: دگر از تشنه کامی های مشتاقان چه می پرسی به رنگ لاله تنها جام می نوشد نبیذ اینجا. ناصرعلی (از آنندراج). رجوع به تشنه کام شود